محل تبلیغات شما

دوشنبه دفاع ارشد خواهرمه و نمی دونم چه مدلی مرخصی بگیرم. یکشنبه ی هفته ی دیگه هم می خوام رمخصی بگیرم بین التعطین می باشد. موندم :|

نزدیک تولد خانم خانما داریم میشیم و همه در تکاپو هستیم. پارسال خیلی خودکشی نکردم به چند دلیل. یکی اینکه خیلی خودش متوجه نمی شد. دوم اینکه اوضاع خودمم جالب نبود. حوصله نداشتم. و تازه کار رو شروع کرده بودم. روحیه ام خراب بود. ولی مهمترین دلیلش این بود که خودش هم متوجه نبود جریان چیه. 

دیشب داداشم و خانمش و مامان و داداش کوچیکه خونه مون بودن. 

سر دعوایی که با همسر داشتم این داداشم یه جورایی قاطی شد. اینطوری شد که داداشم اوایل ازدواجمون یه حرفی به همسر زده بود و همسر هر دفعه ما سر خانواده اش حرفمون می شد می گفت داداشت تو رو قبول نداره. فلان حرف رو زده در موردت. تو هم عین خواهر منی. منم وسط دعوا زنگ زدم به داداشم و گفتم گندی که زدی جمع کن. هر دفعه ما دعوامون شد گفتیم خواهرت فلان گفت تو هم همون طوری هستی. 

همسر دلش نمی خواست کسی بفهمه ما دعوا کردیم و حسابی ضایع شد. دوست داره اگه هر داد و بیدادی کرد من به هیچ کس نگم آبروش نره. منم نمی دونستم این مدلیه. وقتی دید شلوغ کنه ممکنه به همه زنگ بزنم بگم این کار رو کرده، اینو گفته و فلان ترسید. از داداشم هم خجالت می کشید. می ترسید اون به روش بیاره دعوا رو. برا همین تمام این مدت از روبرو شدن با داداشم اجتناب می کرد. دیشب اولین بار بود مواجه شدن با هم به مدت طولانی، راه فرار هم نبود. به نظرم اوضاع روابطشون بهتر شد. هر چند بدم نمیاد همسر از بابام و داداشم بترسه. وقتی خانواده ی خطرناکی داره این موضوع لازمه وجود داشته باشه. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها